دل هایی ک وابسته شدند

ازززززززززززززززززززززاااااااااااادددد

دل هایی ک وابسته شدند

ازززززززززززززززززززززاااااااااااادددد

زمانی میرسد ک فریادها میشکنند دیوارهای قدرت را و ان زمان است گرگ صفتان درحال فرارند وبه دندانشان میش هایی از جنس پول های کلان دارند وخنده کنان درحال فرارند وماییییم ک ماتم زده درحال دیدنشان هستیم ودنبال هیچ کاری نمیرویم وانجاست ک بیخیالان ویا بطوری دیگر دین دوستان خاهند گفت : بیخیال انان دعا میکنیم ک خداوند حقشان را کف دستشان بگزارد. خخخخخ ایا این خنده دار نیس ایا حق یک کودک محصل یا نوجوان یا یک دانشجویی ک نصف عمرش را در راه تحصیل گذرانده به همین راحتی میتوان نادیده گرفتش ؟ ایا این عدالت یا رعایت دموکراسی است؟ چگونه چگونه یعنی حق مردمی ک 8سال ازعمرشان را در راه دفاع ازکشور گزاشتند این است؟ اری؟
ایا با گول زدن مردم میتوان بجایی رسید بلاخره ک چی ؟ تاکی میتوان حق خوری کرد؟ تاکی؟
این شعر را باعشقم گفتم:
تک تک این سخنانم همچو چوب میخورد برسرشان
شاید حال ن ولی میرسد ان روز میدانم
دور نیست ان روز ک مردم ب پا خیزند
وای ب حالتان اگر خشم این مردم شعله ور بشود
دراین چندساله خوردید و بردید و سربریدید نوشتان
دیگربس است حیله و دروغ وک میگویید براین مردم
دراین فکرید ک این مردم نادان اند؟مابخوریم؟
ک حق این مردم خوردنی نیست زهریست دردلتان
اگرک شماگرگید؟ ماچوپان گله ی میشیم
ناجور میزنیم بردلتان ک متوجه نمیشوید
سکوت این مردم همچو اتشیست زیر خاکستر
خدانکند ان روز برسد شعله ور شود اتش دلمان
همچو جهنمی شویم بسوزانیم زندگیتان
تانسلی نماند ازشما گرگ صفتان دراین زمین


1395/10/18 دی ماه

ساعت 12:28شب شد من هنوزبیدارم سعی میکنم ک فکرم ازاد باشد ولی نمیتوانم تحمل ندارم دراین کشورزندگی کنم خستم از هرچی دروغ وحیله ونیرنگ.
یعنی حتما باید من نیز مثل اینهاشوم؟ ن ن ن نمیتوانم راست میگویند هرکه را بهرکاری ساختند شاید سرنوشت اینگونه است.
این نیز بلاخره میگزرد.
ب امید روزهای بهتر ازامروز مطمعنم ک میبینم روزهای رهایی از قفس را.
مادرم وپدرم صمیمانه دوستتان دارم وعاشقتانم .
مرسی از تلاشتان برایم امیدوارم توانایی جبران این زحماتتان راداشته باشم وفرزند خوبی باشم.
پیش بسوی خوشبختی>>>>>>>>

بایگانی

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گاهی زمان به گونه ای برای انسان در حال سپری شدن است که گاه گاهی افکاری ازدریچه ی ذهنش میگزرد که گویی حرفایی یا دردناک ترین ناگفته هایی میان دلش انباشته شده است.به گونه ای که جرات بیانش را ندارد. همیشه در فضایی میان خلاء بنوعی گیرافتاده است. آیا همیشه به این روال پیش میرود.؟ ادمی که بادلی پریشان ,ذهنی آغشته با افکاری نابرابر,زندگانیی که بنظرش نابسامان است. چرا؟ چراانسان ناگهان اینگونه میشود؟ دلیلش ایا چیست؟ همیشه جریاناتی بد و مشکلاتی با عواقبی عجیب بگونه ای درمقابل انسان ظاهرمیشود که انسان انتظارش را ندارد. و فکرمیکند این مشکل ادامه ی آن راهیست که درگزشته مسیرش را کج کرده بود. یا بقول بعضی آقایون عقوبت الهی بود که بلاخره گیربان گیر انسان میشود.نمیدانم شاید این دوستان درست میگویند،منظورم به الهی بودنش نیس بنظرم درطبیعت هرعملی یک عکس العملی دارد ، اره شاید هرکاری که به ضرره کسی انجام بدیم طبیعت بلاخره شبیهشو سرمون بیاره. ای کاش مامیتونستیم نیروهامونو کنترل کنیم. ای کاش میشد زمانیکه غمگینیم خودمونو به نحوی شاد کنیم. اینجا نمیشه. هرجابشه اینجانمیشه . مسائل دینی که بزرگان بروز برایمان حرام اعلام کردن مانع شادیه بیش ازحدمان میشود.مشکلات درس دغدغه ی قبولی دغدغه ی نمره دغدغه مکان قبولی و... همه ی این ها که فقط نقطعه ای است از دفتری با برگ های بیشمار.

اینها همه باعث بیخیالی به چیزهایی میشود که شاید یا اینگونه بگویم حتما باعث پیشرفتمان و ترقی پله های سرافرازیمان میشود بشود. درد و درد و درد ازکجامیتوان شروع کرد به گفتن مشکلات این همه بغض این همه کمبود این همه حق خورد ایا صدایمان بجایی خاهد رسید؟ کسی گوشی برای شنیدن حرف هایمان دارد؟ یا ایا کسی اهمیت میدهد ؟ یا کسی اجازه ی زدن حرف هایمان را میدهد؟ خخخ خنده دار است . بله . بایدخندید بحال کسی که یک عمر زندگیش تباه شد. نشستیم بر سروسینه زدیم یک عمر دست به دعابرداشتیم فرجی شد؟ فقر ازاین بیشتر؟

بیخیال فریاد بدون انعکاس فایده ندارد هرچقدر فریادبزنیم اما گوشی برای شنیدن نباشد چه فایده ؟بهتراست فقط قرص امید هر6ساعت یک عدد بخوریم شاید تغییری کنی

me and u we doing many fantastic work  we have  strength 



  • alireza babaie